1

کارگردانی که ما را صاحبِ «خانه» کرد!

به یاد اصغر یوسفی‌نژاد

سال 1400 سال بسیار پرباری برای سینمای تُرکی در ایران بود. در اتفاقی بی‌سابقه، سینماهای ایران، شاهد اکران سراسری دو فیلم تُرکی پوست/دَری و آتابای بود.[1] اگرچه قبل از این‌دو، نسخه‌ی ترکی فیلم سارای ساخته‌ی یدالله صمدی در دهه 1370 در سینماهای مناطق ترک‌نشین ایران اکران شده بود، امّا اصل این فیلم که برگرفته از یک داستان فولکولوریک مشهور آذربایجان است، به‌زبان فارسی ساخته شد.[2] موفقیت این دو فیلم در سی‌وهشتمین جشنواره فیلم فجر و دیگر جشنواره‌های داخلی کشور که با تحسین منتقدان همراه بود و درخشش آن‌ها در جشنواره‌های خارجی باعث شد، تا فصل جدیدی پیش‌روی سینمای ترکی در ایران گشوده شود.

در این‌میان، آتابای که به‌کارگردانی نیکی کریمی و حضور بازیگران سرشناسی نظیر هادی حجازی‌فر، جواد عزتی و سحر دولتشاهی ساخته شد توانست تا علاوه بر جلب نظر منتقدان، نظر مثبت مخاطبان را نیز جذب کند و پنجمین فیلم پرفروش سینماهای ایران در سال 1400 باشد. اگر آتابای مقدمه‌ای برای حضور زبان ترکی در بدنه‌ی صنعت سینمای ایران بود، فیلم موقعیت مهدی، این موقعیت را تثبیت کرد. فیلمی که سیمرغ بهترین فیلم چهلمین جشنواره فیلم فجر را کسب کرد و اکران سراسری موفقی داشت. نظر مثبت منتقدان و مخاطبان و اکران سراسری موفق این دو فیلم باعث شد تا برخی اظهار امیدواری کنند ترکی به زبان دوم سینمای ایران بدل شود.

به‌رغم این اظهار‌نظر خوش‌بینانه، درباره‌ی زبان ترکی به‌عنوان زبان دوم صنعت سینمای ایران، شواهد و قراین حاکی از آنست که سینمای ایران هنوز راه زیادی تا پذیرش چندزبانگی دارد. سینمایی که از زمانی که زبان باز کرده، با فیلم دختر لُر در سال1312، تک‌زبانگی به‌عنوان یک قانون نانوشته، امّا مقدس آن جاافتاده است. این تک‌زبانگی تا حدی در تاروپود سینمای ایران ریشه دوانده که پس از حدود یک سده از نمایش اولین فیلم ناطق در ایران، ساخت و نمایش چند فیلم تُرکی هم مسئله‌ساز می‌شود. اعتراض خبرنگاری در نشست مطبوعاتی فیلم آتابای در جشنواره فجر، به این‌که فیلم ایرانی باید به زبان فارسی ساخته شود و اظهاراتی از این دست که «فیلم ملّی را با زبان ملّی بسازید!» درباره‌ی فیلم موقعیت مهدی که اتفاقاً به‌خاطر مضمون ایدئولوژیکی که داشت، مورد تحسین رهبری ایران قرار گرفته بود، به‌خوبی نشان از موانع و دشواری‌های این راه طولانی دارد.

علاوه بر مسئله مهّم زبان، بازنمایی اتنیسته در سینمای ایران محتاج یک بازنگری اساسی در دو مقوله‌ی کاراکتر و مکان نیز می‌‎‌باشد. درواقع، برای سالیان متمادی، چه قبل از انقلاب و چه پس از آن، سینمای ایران مروج یک‌سری از کلیشه‌های قومی و نژادی از گروه‌های اتنیکی نظیر ترک، کرد، لُر، عرب، گیلک، بلوچ، ترکمن و… بوده و آن‌ها عموماً نقش‌های حاشیه‌ای و غیرجدی داشته‌اند، به‌عبارتی گروه‌های اتنیک اغلب به‌عنوان «تیپ» به‌نمایش درآمده‌اند و عملاً فرصت چندانی برای آن‌که در قامت یک «کاراکتر» بر روی پرده سینما ظاهر شوند، نیافته‌اند.

در کنار اینها باید گفت که سینمای ایران، عموماً از لحاظ جغرافیایی و مکانی محدود به تهران مانده است. البته در سال‌های اخیر تلاش‌هایی برای نمایش تصویر شهرهای دیگر بر روی پرده‌ی سینما صورت گرفته، امّا هنوز هم تصویر اصلی پس‌زمینه‌ی سینمای ایران تهران است. شهری که اگرچه در اولین فیلم ناطق سینمای ایران، دختر لُر، سوژه‌ای غایب است، از زبان گلنار کاراکتر زن این فیلم، با یکی از ماندگارترین دیالوگ‌های تاریخ سینمای ایران، «تهرون که می‌گن جای قشنگیه، امّا مردمش بدن!» به‌عنوان منبع قدرت مورد ستایش قرار می‌گیرد. تهران به‌مرور در سینمای ایران تبدیل به یک شهر بی‌تاریخ یا به‌عبارتی فراتاریخی می‌شود. اسطوره و تمامیتی از امر مدرن که همه راه‌‌های ایران به آن ختم می‌شود. بیرون از تهران، یعنی خارج از مدار مدرنیته، جغرافیایی نامتعین و بی‌تصویر؛ «شهرستان»؛ این همه‌ی آن چیزی‌ست که سینمای ایران درباره‌ی بیرون از تهران گفته است.

اگرچه اکنون صحبت از موفقیت آتابای یا موقعیت مهدی که هردو فیلم با محوریت هادی حجازی‌فر ساخته شده‌اند، باعث شده تا برخی از شروع دوران جدیدی برای سینمای ترکی در ایران سخن بگویند، امّا در این میان نباید نقش سینماگران مستقل تُرک را در موفقیت کنونی نادیده گرفت. سینمایی که پس از پیروزی انقلاب ایران در سال 1357 و برای نخستین‌بار با فیلم او رهبر قنبری در سال 1381 مسیر خود را آغاز کرد. دهه‌ی 1380 به‌نوعی دوران شکل‌گیری و قوام سینمای ترکی در ایران بود، دهه‌ای که در آن سینمای کردی با بهمن قبادی در اوج قرار داشت. امّا دهه 1390 سرآغاز تحول و رنسانسی اساسی در سینمای ترکی ایران بود. برادران ارک با فیلم‌های سویوق و پوست، اسماعیل منصف با کؤمور، رضا جمالی با پیرمردها نمی‌میرند و نادر ساعی‌ور با دومان و نامو[3] باعث غافلگیری اهالی سینمای ایران شدند. دامنه‌ی تاثیرات این موج تُرکی تا حدی بود که باعث شد تا پای جعفر پناهی هم به این فضا باز شود و وی در دوفیلم آخر خود در مقام کارگردان از زبان ترکی بهره برده.

در کنار این اسامی، به‌نظر من یک نام تاثیر زیادی در موفقیت کنونی سینمای ترکی ایران داشت، اصغر یوسفی‌نژاد. کارگردانی خوش‌قریحه و بااستعداد که با مرگ زودهنگامی که همزمان با روز ملّی سینما داشت، همه ما را غافلگیر کرد. ائو (1395) اولین فیلم ترکی بود که با درخشش در جشنواره‌های داخلی و خارجی موفق شد تا نام و عنوان سینمای ترکی را در میان اهالی سینمای ایران تثبیت کند. ائو جایزه بهترین فیلم و فیلمنامه را در بخش بین‌الملل سی‌وپنجمین جشنواره فیلم فجر و همچنین جایزه نتپک، توسعه سینمای آسیا، را به‌دست آورد.

فیلم با ایده‌ای جسورانه و کارگردانی هنرمندانه یوسفی‌نژاد، توسط عوامل کاملاً بومی در تبریز تولید شد و به‌عنوان پدیده جشنواره فیلم فجر بسیار مورد تحسین و ستایش قرار گرفت، تا جایی‌که بهروز افخمی عنوان کرد داوران سی‌وپنجمین جشواره فیلم فجر به‌شکل عجیبی این فیلم را نادیده گرفته‌اند، «شاید به دلیل اینکه زبان ترکی نمی‌فهمیدند و نمی‌توانستند زیرنویس فیلم را هم دنبال کنند.» فیلم دوم یوسفی‌‌نژاد عروسک/قولچاق نام داشت که نتوانست به چهلمین جشنواره فیلم فجر راه بیابد. افخمی طی مصاحبه‌ای این فیلم را «حیرت‌آور» خواند و دلیل عدم صدور پروانه نمایش فیلم برای نمایش در جشنواره فجر را دیالوگ‌های پرشمار فیلم به زبان ترکی خواند که باعث می‌شد تا هئیت انتخاب نتوانند فیلم را تعقیب و داستان آن‌را متوجه شوند. این اظهارات افخمی جنجال زیادی برپا کرد، چرا که حکایت از این داشت که دو فیلم یوسفی‌نژاد یعنی ائو و عروسک، هردو به‌خاطر زبان، در مطرح‌ترین جشنواره سینمایی ایران نادیده گرفته شده‌اند.

پس از واکنش‌های صورت‌گرفته به سخنان افخمی به‌خصوص از طرف جامعه مدنی آذربایجان، وی به‌نوعی با تکذیب سخنان قبلی‌اش، در‌مورد دلایل رد این فیلم گفت: «به ما گفتند این فیلم برای حضور در جشنواره پروانه نمایش نمی‌گیرد، چون دست روی حساسیت‌ها گذاشته و از نظر امنیتی، شاید خطرساز شود. نمی‌توان گفت که این اثر رویکرد سیاسی دارد، اما به هر حال این فیلم برای پخش شدن در جشنواره پروانه نمایش نگرفت. اما برای اکران در سینما، پروانه نمایش خواهد گرفت… در نهایت رد شدن فیلم، از جانب هیات انتخاب نبود.»تا جایی که نگارنده اطلاع دارد عروسک/قولچاق کماکان در ایران مجوز نمایش ندارد و یکی از آثار توقیفی سینمای ایران است.

عروسک/قولچاق دومین فیلم یوسفی‌نژاد کماکان در توقیف است

با همه این تفاسیر، باید گفت موفقیت ائو مقدمه‌ای شد بر موفقیت فیلم‌های ترکی بعد از آن و شاید به‌معنایی این اتفاق باعث شد تا سینماگران ترک با اعتماد‌به‌نفس و جسارت بیشتری وارد صحنه شوند. با این‌حال حتّی  اگر، نقش مهّم و پیشگامانه یوسفی‌نژاد در شکل‌گیری و قوام سینمای ترکی را هم کنار بگذاریم، نمی‌توانیم از تاثیر جنس سینمای وی بر در این عرصه چشم بپوشیم. سینمایی که برخلاف کلیشه‌های رایج از سینمای اقوام و آن‌چه که زبان‌های محلّی می‌نامند، عمل کرده و از همان اولین‌گام به‌سراغ روایتی از جامعه و مناسبات مدرن، می‌رود.

برای آن‌که ابعاد و زوایای این بحث را بیشتر باز کنیم بهتر دیدم که به دیالوگی که اصغر یوسفی‌نژاد با امیر فرض‌اللهی در صفحه اینستاگرام شخصی‌اش داشته اشاره کنم. امیر فرض‌اللهی همان خبرنگاری‌ست که در نشست مطبوعاتی فیلم آتابای در جشنواره فجر با این ادعا که فیلم ایرانی باید به زبان فارسی ساخته شود، آن‌را به‌جنجال کشید. وی قبل از این هم، در نشست خبری رییس سازمان امور سینمایی و سمعی و بصری در سال 1398 ضمن اعتراض به حضور فیلم‌های ترکی ائو و کؤمور خواهان آن شد که از ساخت و تولید فیلم‌های به‌غیر از زبان فارسی جلوگیری به‌عمل بیاید، چرا که چنین فیلم‌هایی در راستای اهداف تجزیه‌طلبانه مورد استفاده قرار می‌گیرند.[4]

فرض‌اللهی در بخشی از پاسخ یادداشت کوتاه ‌یوسفی‌نژاد پس از جنجال در نشست آتابای، می‌نویسد: «صدالبته فیلمی که می‌خواهد به زبان اقوام ساخته شود، اگر بر تشخص‌های فرهنگی، تاریخی آن استوار باشد، نه‌تنها مخاطب داخلی جذب می‌شود، بل آن‌که آداب و رسوم ایرانیان جهانی می‌شود.»[5] و فیلم شیرسنگی مسعود جعفری جوزانی و سریال روزی روزگاری امرالله احمدجو را به‌عنوان آثار ماندگار مثال می‌آورد تا بگوید که سینماگران ترک هم اگر دغدغه‌ی سینمای اقوام و زبان‌های محلّی را دارند، باید به سراغ «عادات و رسوم محلی» بروند!

این دقیقاً همان چیزی‌ست که گفتمان مسط تک‌زبانگی می‌گوید. فارسی به‌عنوان زبانی مدرن، تمدن‌ساز و منطقی معرفی می‌شود و در مقابل، زبان‌های غیرفارسی به‌عنوان زبان‌های غیرمدرن، عقب‌مانده و احساسی بازنمایی می‌شوند. فارسی در پیوند با گذشته، حال و آینده قرار دارد و انحصار آن در جغرافیای ایران، طبیعی‌است، چرا که مسیر مدرنیته و توسعه را هموار می‌کند و در عوض زبان‌های غیرفارسی به‌خصوص ترکی و عربی، یادگاری منحوس از هجوم بیگانگان و ازینرو غیرطبیعی‌‌اند و در پیوند با گذشته‌های دور و تاریک قرار دارند.

وقتی این‌گونه، پیوند زبان فارسی با امر مدرن نهادینه شد، طبیعتاً سینما هم به‌عنوان یک هر مدرن به انحصار این زبان درمی‌آید. آن‌چه از این سینمای ملّی برای زبان‌های محلّی، با آن طنین نفرت‌انگیزی که ما را یاد دوغ و لبنیات محلّی می‌اندازد!، باقی می‌ماند یا نمایش عادات و رسوم محلّی است و یا نمایش گوشه‌هایی از گنجینه‌ی فولکوریک آن فرهنگ و زبان که اتفاقاً از نظر گفتمان مسلط نشانی از تنوع، تکثر و زیبایی فرهنگ دیرینه ایرانی است.

چندسال پیش طی صحبتی که با یکی از کارکنان سابق صداوسیمای آذربایجان شرقی داشتم گفت که در نشستی که عزت‌الله ضرغامی رییس اسبق سازمان‌ صداوسیما داشته‌اند وی به آن‌ها گفته که مسئولین شبکه‌های استانی در تولید متحوا و سریال‌های خود باید بیشتر روی سنن و آیین و فرهنگ‌های اصیل و بومی منطقه خود تاکید داشته باشند و گرنه اگر قرار باشد در چنین سریال‌هایی فضاهای شهری و مدرن، مثل بیشتر سریال‌های شبکه‌های سراسری و یا تهران، به‌نمایش دربیاید، آن‌ها از رسالت واقعی‌شان دور شده‌اند. تحت‌تاثیر همین نگاه است که برای مثال برنامه‌ای مثل «بیزیم کند» محرم عمی (محمدزاده) تبدیل می‌شود به شاخص‌ترین اثر تولیدی شبکه سهند.

سینمای اصغر یوسفی‌نژاد از این جهت مهّم است که علاوه بر این‌که قانون تک‌زبانگی سینمای ایران را نقض می‌کند، بلکه ترکی را در بستر یک روایت امروزی و ساختارشکنانه به‌کار می‌گیرد. داستان ائو با شائبه پدرکشی باعث شد تا منتقدان زیادی به این فیلم و کارگردان آن حمله کنند. خبرگزاری فارس فیلم ائو را پرمدعا و کم‌مایه می‌خواند، یکی از منتقدان ائو را فیلمی زرد و سخیف برای دیار ستارخان و باقرخان می‌داند، دیگری می‌نویسد: «چرا باید با بهره‌گیری از ظرفیت‌های بومی سینمای آذربایجان، فیلمی تولید کرد که دربردارنده تصویری مغشوش و عقب‌مانده از مردان و زنان آذری است»، در نقدی دیگر این فیلم نامتناسب با فرهنگ ما و آن‌هم شهری باهویت مثل تبریز معرفی می‌شود و نویسنده می‌گوید که تصور چنین اتفاقی حتی در کلان‌شهری مثل تهران نیز بعید است.[6] با مرور این نقدهای منفی و گریز به‌توصیه امیر فرض‌اللهی درمورد تخصیص سینمای اقوام به «عادات و رسوم محلّی» است که متوجه می‌شویم یوسفی‌نژاد در ائو دست به چه کار بزرگی زده.

با فیلم ائو، ما، منظور من از این ما، مردم و شهروندان ترک است توانستیم سوژه‌گی مدرن خود را به‌نمایش بگذاریم. اگرچه این فیلم تصویری از تبریز به نمایش نمی‌گذارد، امّا با نشانه‌هایی که یوسفی‌نژاد در فیلم به‌کار گرفته از جمله‌ی طنز تلخ و سیاهی که در دیالوگ‌های پرشمار فیلم وجود دارد، کار سختی نیست که حدس زد داستان فیلم در تبریز می‌گذرد. درواقع یوسفی‌نژاد در ائو هم به‌لحاظ مقوله زبانی، هم به‌لحاظ کاراکتر و هم مکانی/فضایی تمام کلیشه‌‌های موجود در سینمای ایران را درهم‌می‌شکند و الگویی جدید و متفاوت را پیش می‌کشد.

سینمای ترکی همان‌طور که گفتم هنوز در حال طی مراحل ابتدایی است. سینمایی که با کلیشه‌های زبانی، قومی-نژادی و مکانی/فضایی درگیر است و علاوه بر این‌ها به‌خاطر وجود موانع و محدودیت‌های فراوان در اکران عمومی نمی‌تواند وارد گردونه‌ی رقابت برای جذب مخاطب و سرمایه شود. این سینما به‌رغم آن‌که توانسته تا حدی فضای تک‌زبانه‌ی سینمای ایران را درهم‌بشکند، امّا هنوز هم تحت‌تاثیر گفتمان مسلط، دست‌هایی در کار است تا سینمای ترکی نوپای ما را به ارائه‌ی تصویری کلیشه‌ای از سوژه‌ی ترک و روایت‌هایی صرفاً فولکلوریک و تاریخی محدود کند. این موضوع ارزش کار یوسفی‌نژاد را بیشتر آشکار می‌کند، که نشان داد زبان ترکی را می‌توان در متن مناسبات مدرن و امروزی نیز به‌کار گرفت. فیلمسازی که اگرچه زود رفت، امّا میراثی ماندگار برای ما به جا گذاشت، یک «خانه»، خانه‌ای از آنِ «ما».


[1] در سال 1400 به‌جز این دو فیلم، فیلم تُرکی پیرمردها نمی‌میرند رضا جمالی‌ هم به‌صورت آنلاین در بخش هنر و تجربه اکران شد.    

[2] دو اثر دیگر صمدی، دمرل (1372)و سالاوان (1368) که آن‌ها نیز برگرفته از ادبیات فولکولور آذربایجان بودند، به فارسی ساخته شدند. وی پیش از مرگ در سال 1397 قصد داشت تا فیلم تُرکی مشدی‌‌عباد که برگرفته از فیلم موزیکال و مشهور آذربایجانی او اولماسین، بو اولسون بود، را به‌سرانجام برساند.  

[3] برای مطالعه‌ی بیشتر درباره‌ی تاریخ مختصر سینمای ترکی می‌توانید به مقاله رضا صیامی با عنوان «سینمای ترکی در ایران» بنگرید:

https://iramcenter.org/fa/turkish-cinema-in-iran/

[4] فیلم سخنان این خبرنگار و منتقد سینمایی در این نشست در کانال تلگرامی فصلنامه آیدین‌ گله‌جک موجود است:

https://t.me/aydingalacak

[5] متن این گفت‌‌وگو در صفحه اینستا‌گرام شخصی اصغر یوسفی‌نژاد موجود است: Asghar.yousefi.nejad

[6] در این وب‌سایت می‌توانید بخش‌هایی از این نقدهای منفی به فیلم ائو را مرور کنید:

https://b2n.ir/a69567